کد مطلب:36600 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:115

پاره ای حاجات انسانی برآورده نمی شوند مگر در نسبت با خداوند











ممكن است این پرسش مطرح شود كه این حاجات كه مقتضای زندگی بشر در این جهان هستند، چه ارتباطی با خداوند دارند؟ و چرا بدون خدا، تحقق تام و تمام نمی یابند؟ سخن این نیست كه در

[صفحه 127]

میان اقوام غیر دیندار، مجاهدت، فداكاری، ایمان یا انفاق وجود ندارد. عموم اقوام برای دفاع از عقاید و باورهایشان- ولو عقاید و باورهای مادی و غیر الهی- مجاهدت می ورزند و فداكاری و ایثار می كنند. گاه یك انسان، معشوقی مادی و این جهانی برمی گیرد و حقیقتا در راه او شیفته وار از لذایذ زندگی در می گذرد و تن به شداید و مصائب می سپارد. اما مطابق اندیشه و منطق دینی، اگر این انسان به نیكی و فارغ از احساسات در كار خود بنگرد، در خواهد یافت كه امور فانی شونده ارزش فداكاری ندارند. آدمی هنگامی می تواند انفاق كند كه بداند این انفاق گم نخواهد شد، هنگامی می تواند جان ببازد كه بداند این جان باختن، ضایع نخواهد گردید. واقعا بدون اعتقاد به نوعی جاودانگی، انسان نمی تواند از جان و مال و لذایذ خود بگذرد. یعنی اگر هستی انسان زاییده ی تصادف محض باشد و نیز این احتمال برود كه تصادف محض دیگری تمام زیباییها، خردورزیها، صنعت گریها و... را یكباره و به كلی محو و نابود خواهد كرد، دیگر هیچ فرقی میان خست یا انفاق باقی نخواهد ماند. انسانها از سر تحقیق یا تقلید، غافلانه با عالمانه، به هر حال به نوعی جاودانگی اعتقاد یافته اند و از این روست كه اینگونه فداكاریها را پذیرفتنی می یابند. آدمیان معتقدند اگر چه به ظاهر جانشان فدا می شود یا رفتارشان گم می گردد، اما در واقع از آنها آثاری برای آیندگان به جا خواهد ماند. اگر كسی به جد معتقد شود كه برخورداری آیندگان نیز زائل خواهد شد و كل جهان یكسره و به كلی از میان خواهد رفت، دیگر چه تفاوت است میان آنكه عمل یك انسان، امروز از میان برود یا قرنها بعد؟ مكاتب غیر الهی در این خصوص حداكثر دلخوشی ای كه به انسانها می دهند این است كه اگر چه تمام آدمیان و اعمال و آثارشان نهایتا به مرور از میان خواهند رفت اما اولا زمان این نابودی محض معلوم نیست، ثانیا به طور قطع انسان خود باقی نخواهد ماند تا شاهد از میان رفتن خود باشد. اما این دلخوشی فقط برای انسان

[صفحه 128]

عاطفی خوشایند است نه انسان عقلی. اگر حقیقتا همه چیز به عدم مطلق می پیوندد، دیگر انگیزه ای برای تحمل مصائب یا ایثار و انفاق و... باقی نخواهد ماند. ممكن است گفته شود این مقدمات برای حصول كمالاتی فراهم می شوند، فی المثل موجودات خردتر فدای موجودات كاملتر می شوند. یا انسان انفاق گر، خود به كمالاتی می رسد حتی اگر نتیجه خارجی انفاقش زائل و نابود شود. اما واقعا در چنان جهانی، كمال معنا نخواهد داشت. چرا كه اگر جهان در نهایت لا محاله از میان برود، كمالات نیز به تبع آن از میان خواهند رفت. بنابراین كمال افزونتر مایه ی زیان بیشتر خواهد شد، زیرا از میان رفتن یك جهان كمال یافته تر مایه ی غبن بیشتر خواهد بود. اصلا كمال آن است كه بماند.


صفحه 127، 128.